همه جوره!
دختری از کوچه باغی میگذشت در پی اش افتاد و گفتا او سلام دختر اما ناگهان و بی درنگ گفت با او بچه پروی خفن من که نامم هست آزیتای صدر من که در نبش خیابان بهار دختری چون من که خیلی خانمه دختری که خانه اش در شهرک است در چه مورد با تو گردد هم کلام
نظرات شما عزیزان:
یک پسر در راه ناگه سبز گشت
بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام
سوی او برگشت مانند پلنگ
می دهی زحمت به بانویی چو من؟
من که زیبایم مثال ماه بدر
میکنم در شرکت رایانه کار
بیشت و شش ساله _مجرد_دیپلمه
کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت
با تو من حرفی ندارم والسلام!!!
: тαɢƨ